هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او از دل‌باختگی، بی‌قراری و از دست دادن عقل و هوش در راه معشوق سخن می‌گوید و از ناپایداری دنیا و نرسیدن به گنج مقصود شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استفاده از استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد.

شمارهٔ ۱۰۶

زده است زلف توچنبر به رخ چومار به گنج
به گنج راه نبرده است هیچ کس بی رنج

به رنج و دردمرا صرف گشت عمر عزیز
نشدنصیب که آید به چنگ من این گنج

مرا قرار ودل و دین وعقل وهوشی بود
به یک نگه به دو چشمت از کفم هر پنج

منم ز گردش چشم تومست ومردم را
گمان که مستیم از باده است و بذر البنج

دلم از آن شده پر خون تر از انار که نیست
به دستم از ذقن وغبغب تو سیب وترنج

شود شکفته تر از گل دل چوغنچه من
ز غنچه لبت اندر دلم فتد گر خنج

وفا ز جور تودارد فزون بلنداقبال
ز زلف خویش ترازو به کف بگیر و بسنج
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.