۱۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸

اگر که تیغ کشی وکنی مرا مذبوح
هنوز قوت جان و دلی و راحت روح

وصال روی تومشکل تر آمده است از این
که وفق کس طلبد از مثلث بدوح

تنم بخست وشدازچشم جادویت بیمار
دلم شکست و شداز تیغ ابرویت مجروح

چو عهد تو شکندتوبه چون رخت بیند
کسی که توبه ز عشق تو کرده همچونصوح

دل مناست که در صبر همچو ایوب است
وگر نه اشک به طوفان مرا فکنده چونوح

چه غم زمانه به روی دلم دری گر بست
به رویش از ره دیگر دری شود مفتوح

ز لعل خویش بده بوسه بربلنداقبال
که تا بلندی اقبال او رسد به وضوح
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.