هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از دست دادن معشوق و درد فراق را بیان می‌کند. شاعر از جمال و فال نیک معشوق سخن می‌گوید و از غم دوری او می‌نالد. همچنین، به مفاهیمی مانند تناسخ، عشق و وصال اشاره شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی پیچیده مانند تناسخ، درک متن را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۱۱۱

دل برد و گشت پنهان از چشمم آن پری رخ
از بردن دل افسوس وز رفتن وی آوخ

هر کس که افتدش راه روزی به کوی آن ماه
هم سال اوست فیروز هم فال اوست فرخ

از شکل آدمی غم در شکل دیگرم کرد
قد صانی دلیل فی مذهب التناسخ

کی جان من پیاده سالم کنم ز دستش
صد شاه را به یک کش فرموده مات از رخ

چون من طلب نمایم ازکیمیای وصلش
کز سوز دل اگر یخ خواهم بگویدم یخ

اندیشه ای ندارم با سر قدم گذارم
روید به راه عشقش گر جای سبزه ناچخ

نازم به دست ساقی کز ما نهشت باقی
از آنچه داد از خم برد آنچه بود در مخ

از تو بلنداقبال چون مسئلت نماید
او را مساز محروم حرفی بگو به پاسخ
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.