۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

دلبر آن نیستکه رخسار چوماهی دارد
یا به رخسار چومه زلف سیاهی دارد

نیز عاشق نبود هر که بودخونین دل
یا به رخ اشک و ز سوز جگر آهی دارد

صاف وشفاف نه هر دانه که شد باشد در
نیست غواص هر آنکس که شناهی دارد

نتوان گفت که مرد است و یا عالم علم
هر که عمامه به سر یا که کلاهی دارد

می شود پادشه آنکس که بود رای خدای
پادشاهی نکند هرکه سپاهی دارد

دلبر آن است که دل در بر اودارد جای
و او به دل های همه لطفی وراهی دارد

می توان گفت چومن نیز بلنداقبال است
بر در دوست هر آنکس که پناهی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.