هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد فراق و عشق نافرجام است. شاعر از دوری معشوق و رنج ناشی از آن می‌نالد و از اشک‌ها و خون دلش می‌گوید. او با توصیف زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال، عمق عشق و اندوه خود را نشان می‌دهد. در نهایت، شعر به امید وصال و ستایش معشوق پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۵۶

امروز عمر هم به فراق توشام شد
درانتظار زندگی ما حرام شد

ای ماه تا ز دیده من لایری شدی
دل لامکان ودیده مرا لاینام شد

مهر تو را ز خلق نهان داشتم ولی
افشا ز دردهجر به خاط وبه عام شد

چشمم گر از غم تونگرید عجب مدار
کز بس گریست خون دل من تمام شد

دید آن زمان که مرغ دلم زلف وخال تو
رفت از برای دانه گرفتار دام شد

جستم بهزلف تو دل گم گشته را زبس
گاهی مثال دال وگهی شکل لام شد

عنبر چودید زلف توفیروزه خط تو
فیروزه ات کنیزک وعنبر غلام شد

آخر بلنداقبال از وصل لعل تو
اندر غزل سرائی شیرین کلام شد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.