۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۹

ز ازل چو دلبر ما به خیال دلبری شد
دل ما هم ازخیال قد اوصنوبری شد

همه ما مگر نبودیم به هم انیس وهمدم
چه شداینکه او پری گشت وچنین ز ما بری شد

دل ودین قرار و صبر وخردی که داشتم من
همه ازکفم برون زآن بت بهتر از پری شد

مه من تبارک الله نشده دو هفت سال
که چو ماه نخشبی گشته چو سرو کشمری شد

نه چه گفتمش که از قد شده خوبتر ز طوبی
نه چه خواندش که ازچهره چومهر خاوری شد

ز دو لعل شکر افشان تو چه نرخ بوسه کردی
که ستاره در ششم چرخ شنید و مشتری شد

دل شیخ و واعظ از بس که گرفته جای در او
سبب این بود که زلف تو به شکل منبری شد

چه بلندباشد اقبال کسی که ازوصالت
به امید دل رسید ودل او ز غم بری شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.