هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، دل‌شکستگی و آرزوی وصلت سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق یار می‌نالد و آرزو می‌کند که اگر یارش از حال او باخبر می‌شد، شاید رنجش پایان می‌یافت. همچنین، به نابرابری اجتماعی و آرزوی تغییر وضعیت (مانند تبدیل گدا به پادشاه) اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دل‌شکستگی و نابرابری اجتماعی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۶۰

خبر گر از دل آشفته ما یار ما می شد
دلش راضی به آزار دل ما کی کجا می شد

دگر ما را چه دردی در جهان می بودی آن دلبر
به زخم ما اگر مرهم به درد ما دوا می شد

به ساحل کشتی ما را خدا آورد از دریا
وگرنه این هنر هرگز کجا از ناخدا می شد

به ما چندی است بی مهر است آن مه رو چه خوش بودی
اگر اندر میانمان باز هم صلح و صفا می شد

نخواهد شد خبر ازحال ما دلدار ما هرگز
بلی آگه شود گر عاشق و بی دل چو ما می شد

کجا شهزاده را باشد به دل غم از گدا زاده
خبر خوش از گدا می شد گدا گر پادشا می شد

نماندی آرزوئی در دلش دیگر در این عالم
بلند اقبال را ازوصلت ار حاجت روا می شد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.