هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، دل‌سوختگی، و آرزوی وصال معشوق سخن می‌گوید. او از روزگار بی‌خبری از خود، طلب شراب از ساقی، و مقایسه خود با کودکان در طمع شکر و بادام یاد می‌کند. همچنین، از عشق به خال لب معشوق و گرفتار شدن در دام گیسوی او می‌سراید. در پایان، عشق را راهی به سوی سعادت و بلنداقبالی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به درک عمیق‌تری داشته باشد. همچنین، اشاره به شراب و مفاهیم عرفانی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۶۶

ساقیا خیز وده از باده به من جامی چند
کن مرا هست وز خود بی خبر ایامی چند

زاهدان منع من از عشق رخ دوست کنند
من دل سوخته در آتشم ازخامی چند

به من دلشده ای پادشه کشورحسن
بده از لعل شکر بار خود انعامی چند

دلم از ریدن چشم ولبت آرام گرفت
همچواطفال که از شکر وبادامی چنند

مرحمت کن لب شیرین به تبسم بگشای
سخنی گوهمه گر هست به دشنامی چند

مرغ دل رفت پی دانه خال لب تو
ناگه افتاد ز گیسوی تودر دامی چند

می توان گفت نکوبخت و بلنداقبال است
در ره عشق هر آنکس که زند گامی چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.