هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و دل‌سوختگی می‌گوید و از ناصحان که او را از عشق ورزیدن منع کرده‌اند، شکایت دارد. او با طلب شراب و مستی می‌خواهد از رنج عشق بگریزد و در عین حال، از جمال معشوق و اسارت در دام عشق او سخن می‌گوید. شاعر همچنین به بی‌وفایی دنیا و گذرا بودن دولتمندی اشاره می‌کند و عشق را راهی پر فراز و نشیب می‌داند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده، اشاره به مستی و شراب، و همچنین مضامین عرفانی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۶۷

ساقیا کن کرم از باده به من جامی چند
تا به مستی گذردعمر من ایامی چند

ناصحان منع کنندم که مده دل به کسی
چه بگویم من دلسوخته با خامی چند

به سؤالم لب شیرین به تبسم بگشای
گوجوابی همه گرهست به دشنامی چند

مرغ دل رفت پی دانه خال رخ تو
شد گرفتار به گیسوی تو در دامی چند

هر طرف دلبری افتاده پی صید دلم
چه کند یک دل مجروح ودلارامی چند

به نثار قدمش جان ودلم آریم نه سیم
گر نسیم سحر آرد ز تو پیغامی چند

گفتم ازدولت و حشمت که بلند اقبال است
گفت هر کس به ره عشق زندگامی چند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.