هوش مصنوعی: این شعر از اقبال لاهوری، به موضوعات عرفانی و معنوی می‌پردازد. شاعر از ارزش خدمت به معشوق حقیقی، دوری از مال دنیا، و رسیدن به حقیقت معنوی سخن می‌گوید. همچنین، به تحول درونی و رهایی از ظواهر مادی اشاره دارد. در پایان، شاعر از ضعف خود و قدرت یافتن به مدد معشوق سخن می‌گوید و از مخاطب می‌خواهد از گفته‌های بلند او گذر نکند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد.

شمارهٔ ۲۱۸

شب شد وشمس منزوی گردید
شبروان وقت شبروی گردید

ای خوش آن چاکری که ازخدمت
مورد لطف خسروی گردید

روخیانت مکن که می ترسم
رانده در گهش شوی گردید

ای ذلیل آنکه اندر این عالم
عزتش مال دنیوی گردید

ای علیل آن کسی که ازدل وجان
دور از اعجاز عیسوی گردید

خوشدل آن مقبلی کز این صورت
رفت بیرون ومعنوی گردید

ژنده پوشی که رفت وباز آمد
از کجا او بدین نوی گردید

گفتم این خار را ز ریشه کنم
من ضعیف اوهمی قوی گردید

گوبه دهقان که هر چه کاشته ای
موقع آن که بدروی گردید

بس که آشفته ام مپرس ازمن
که چه این شعر را روی گردید

مگذر ازگفته بلند اقبال
گز غزل یاکه مثنوی گردید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.