هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و یاری سخن میگوید که در تاریکی و گمکردگی راه، نجاتبخش شاعر بوده است. یار با نگاهی کار شاعر را ساخته، او را شناخته و در کوره غم گداخته است. شاعر خود را مانند سیم و زر بیغش میداند و دلش تنها به تسلیم و رضا گرایش دارد. یار با بازیهایش دل شاعر را گرم کرده و هر چه بر سر دل آورده، پذیرفته شده است. در نهایت، شاعر از لطف یار و تغییر حال خود به اقبال بلند سخن میگوید و از ساقی میخواهد که جامی بردارد و در پیمانه کند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۲۲۵
پرده را از روی خود انداخت یار
وزنگاهی کار ما را ساخت یار
بود شب تاریک ومن گم کرده راه
دستگیرم شد مرا بشناخت یار
دل چو سیم و خودچو زر بیغش شدم
بسکه درکوره غمم بگداخت یار
نیست دل را غیر تسلیم و رضا
بر سر دل هر چه آرد تاخت یار
خواست دلگرمم به سر بازی کند
ورنه کی این نرد را می باخت یار
ساقیا بردار و در پیمانه کن
این بهی کاندر قدح انداخت یار
با همه پستی بلند اقبال شد
چون به حال زار دل پرداخت یار
وزنگاهی کار ما را ساخت یار
بود شب تاریک ومن گم کرده راه
دستگیرم شد مرا بشناخت یار
دل چو سیم و خودچو زر بیغش شدم
بسکه درکوره غمم بگداخت یار
نیست دل را غیر تسلیم و رضا
بر سر دل هر چه آرد تاخت یار
خواست دلگرمم به سر بازی کند
ورنه کی این نرد را می باخت یار
ساقیا بردار و در پیمانه کن
این بهی کاندر قدح انداخت یار
با همه پستی بلند اقبال شد
چون به حال زار دل پرداخت یار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.