۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۶

بس دل مرده زنده گردد باز
گر دهانت به خنده گردد باز

زلف تو سر کشی کند تا کی
گو که تا سرفکنده گردد باز

بنده ای کوگرفته آزادی
پیش روی تو بنده گردد باز

مرغ دل بال وپر زند خواهد
که پر وبال کنده گردد باز

کس نخواهد شدن کم از مردن
کرم پشه پرنده گردد با ز

هر چه گند نمک زنند بر او
گر نمک رفت گنده گردد باز

به سر تربت بلند اقبال
کن گذر تا که زنده گردد باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.