۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۹

گر ببیند رخ تو را بلبل
خار گردد به پیش چشمش گل

چشم تو برده خواب از نرگس
زلف توبرده تاب از سنبل

همه گویند مه نموده خسوف
گر پریشان کنی به رخ کاکل

زلفت افتاده بر زنخدانت
همچوهاروت در چه بابل

بر سر قد تو بودخورشید
بر سر سرو اگر بود صلصل

هم ز رخ طعنه می زنی بر ماه
هم به لب نشئه می بری از مل

گر مرا کرده ای بلنداقبال
مددی کن که بگذرم از پل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.