هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از عشق و غم‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از یاقوت و مرجان به عنوان نمادهای زیبایی معشوق یاد می‌کند و از اشک‌های یاقوت‌گون و دردهای دلش می‌نالد. شاعر همچنین به پیری و فرتوتی خود اشاره کرده و از تأثیرات عمیق عشق بر زندگی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و زبان شعری کلاسیک، درک آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۳۰۱

لب لعل تو یاقوت است مرجان راست یاقوتم
که ازاوچهرمن شد کهربا گون اشک یاقوتم

تو از گیسو اگر مانی به برج عقرب ومیزان
مراهم منزل است از اشک چشمان دلو وخود حوتم

شوم زنده کفن درم ز جا خیزم پس از مردن
کسی ذکر ار کند نام تورا در پیش تابوتم

ز غم سوزم چنان کز من نماندهیچ خاکستر
که پیش آتش رویت به حراقی چو باروتم

نکردم درجوانی چارده درددل خود را
چه بر میآید از دستم که اکنون پیر فرتوتم

به دل گفتم که پیدا نیستی هستی کجا گفتا
که درچاه زنخدانش معلق همچو هاروتم

بلند اقبال را گفتم که چونی از غمش گفتا
که در دریای اشک دیده جا گردیده چون حوتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.