هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از اسارت در زنجیر عشق، پیری زودرس ناشی از غم، ویرانی وجودش توسط غم، و ناتوانی در برابر تقدیر مینالد. با این حال، در پایان به لطف خداوند امیدوار است که قابل تعمیر شود.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، رنج، و تقدیر است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم شعر را برای سنین پایینتر چالشبرانگیز میکند.
شمارهٔ ۳۰۶
پای بند خم آن زلف گره گیر شدم
از جنون عاقبت الامر به زنجیر شدم
این همه چین نه ز پیری است که دارم به جبین
در جوانی ز غم یار چنین پیر شدم
نه ز بسیاری عمر است که پشتم شده خم
قدخمیده چو کمان ز آن قد چون تیر شدم
شد زتاراج غمش ملک وجودم ویران
شکر لله که کنون قابل تعمیر شدم
جان به در بردم از آن خنجر مژگان اول
آخر از ابروی او کشته به شمشیر شدم
دست تدبیر من ازچاره گری کوته شد
تا گرفتار به سرپنجه تقدیر شدم
چون بلنداقبال از بس که خورم خون جگر
بر سر خوان حیات از دل وجان سیر شدم
از جنون عاقبت الامر به زنجیر شدم
این همه چین نه ز پیری است که دارم به جبین
در جوانی ز غم یار چنین پیر شدم
نه ز بسیاری عمر است که پشتم شده خم
قدخمیده چو کمان ز آن قد چون تیر شدم
شد زتاراج غمش ملک وجودم ویران
شکر لله که کنون قابل تعمیر شدم
جان به در بردم از آن خنجر مژگان اول
آخر از ابروی او کشته به شمشیر شدم
دست تدبیر من ازچاره گری کوته شد
تا گرفتار به سرپنجه تقدیر شدم
چون بلنداقبال از بس که خورم خون جگر
بر سر خوان حیات از دل وجان سیر شدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.