هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، هجران، و تحولات روحی خود سخن می‌گوید. او از غم و شادی‌های عشق، بی‌قراری، و رسیدن به آرامش در پرتو عشق الهی یا انسانی می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند گناه، بخشش، و امتحان الهی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مفاهیم مانند گناه و امتحان نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰۸

گر چون دهان دوست ز غم بی نشان شدم
در پیش تیر غمزه چشمش نشان شدم

بودم به قد چو تیر وز غم چون کمان شدم
بودم به عمر پیر وز عشقش جوان شم

ز آن ترک تندخوست که دارم به سینه سوز
ز آن آتشین رخ است که آتش به جان شدم

جز دل خبر نداشت ز اسرار من کسی
چون فاش گشته از دل خود بد گمان شدم

بردم به کوی دوست پناه از گناه خویش
آسوده دل شدم که به دار الامان شدم

عفوش چو بود بی حد و فضلش چو بی حساب
کردم گناه و در صدد امتحان شدم

با من مگو که از چه شدی رندوباده خوار
از دوست حکم شد که چنان شو چنان شدم

بودم بتا به وصل توخرم چونوبهار
از صرصر حوادث هجرت خزان شدم

شد صبح شام هجر ونمردم زهی توان
درملک عشق خسرو صاحبقران شدم

نمرود غم فکنده به نارم خلیل وار
دیدم به یاد روی تو درگلستان شدم

در روزگار از آن شده اقبال من بلند
کافتاده پیش پای بتان خاک سان شدم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.