هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج دل شاعر از عشق نافرجام و یکطرفه است. شاعر از دل‌آزاری و بی‌پروایی معشوق شکایت می‌کند و از خدا می‌خواهد که دلش را از این فتنه نگه دارد. او تنها غم عشق معشوق را پرستار دل خود می‌داند و از هرگونه نصیحت و پند بیزار است. شاعر در نهایت اعلام می‌کند که دلش در گرو معشوق است و هیچ کس از اسرار دلش آگاه نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، درد و رنج عاطفی و استفاده از استعاره‌های شاعرانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دل‌آزاری و خونخواری معشوق نیاز به بلوغ عاطفی برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۳۲۵

ای دل آزار مباش از پی آزار دلم
که نباشد به کسی جز تو سروکار دلم

باشد از ابروو مژگان به کفش تیر وکمان
چشم توهستم گر بر سر پیکار دلم

ترک خونخوار توگردیده عدوی دل من
که خدا باد ازین فتنه نگهدار دلم

دل من بختی مست است وندارد پروا
هر چه خواهی بکن ای دوست ز غم بار دلم

چشم بیمار توکرده است دلم را بیمار
جز غم عشق توکس نیست پرستار دلم

دل من خون شد و از دیده من بیرون شد
آفرین بر دل من باد وبه کردار دلم

ز غم از دل نکشم آه که ترسم سوزد
نه فلک از تف یک آه شرر بار دلم

دست حاشا که ز عشق تودل آزار کشم
هر چه ناصح به نصیحت کندآزار دلم

هر که شدخوار دل او رانبود بهره زعیش
من دل داده از آن رو است چنین خوار دلم

ای که پرسی ز دلم مر نه سپردم به تودل
دل بر توست نیی ازچه خبر دار دلم

به گرفتاری دل چاره گری کن ورنه
همه دانندطبیبا که گرفتار دلم

تاچوجان در دل من جای گرفتی ای دوست
شده اند اهل جهان دشمن خونخوار دلم

با رگ وریشه برون آرمش از پیکر خویش
تا نگردد کسی آگاه ز اسرار دلم

دیده دل شده روشن چوبلنداقبالم
شده تا عارض توشمع شب تار دلم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.