هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق عمیق و دردناک خود سخن می‌گوید که مانند خیمه‌ای در دلش برپا شده و باعث رنج و بی‌قراری او شده است. او از غم و شوخی معشوقه‌اش می‌نالد و بیان می‌کند که تنها آرامش او در کنار معشوق است. شاعر همچنین از وابستگی شدید خود به معشوق و اسارت در دستان او می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۲۶

خیمه زدسلطان عشق اندر دلم
کار بس گردیده مشکل بر دلم

گشت خون وز دیده ام آمد برون
از غم شوخی پری پیکر دلم

آرمش با ریشه از پیکر به در
جز توخواهد گر کس دیگ ردلم

بندی ازگیسو بنه بر پای او
تاجنون را در کند از سر دلم

بر ندارد دست از ابروی دوست
گر به خون غلطد از آن خنجر دلم

زاهدا کفر چه وایمان چه
من اسیر آن بت کافر دلم

در برم دل چون بلنداقبال نیست
زآنکه باشد دربر دلبر دلم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.