۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۷

آگه نیی که بیتو شب و روز چون کنیم
دل را کنیم خون وز چشمان برون کنیم

جور وجفا هر آنچه توافزون کنی به ما
ما با توطور مهر ووفا را فزون کنیم

دیوانه راست جای به زنجیر زلف تو
زنجیر گشته به که خیال جنون کنیم

گفتی کنیم صبر وسکون در فراق تو
طاقت دگر نمانده که صبر و سکون کنیم

عشاق چهره از غم دل زرد کرده اند
ما رخ ز خون دیده همی لاله گون کنیم

ای دل به حیرتم که شکایت به هجر دوست
از جورچرخ یاکه ز بخت زبون کنیم

اقبال ما چوگشته بلنداز وصال دوست
هر عشرتی که هست بیا تاکنون کنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.