هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و شوریدگی سخن میگوید و به حالات عاشقانه و دلآزرده شاعر اشاره دارد. شاعر خود را با فرهاد و مجنون مقایسه میکند و از بیخبری دیگران از حالش شکایت دارد. او از عشق و مستی و بیخویشی در راه معشوق میگوید و خود را در این راه سرگشته و شوریده میداند. همچنین، به حکمت و معرفت خود اشاره میکند و از ترکیب противореضیات در وجودش سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و شوریدگی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۳۵۸
کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم
خبرشدند همین قدر را که دلخونیم
ز شور شکر شیرین لبی چوفرهادیم
ز عشق طلعت لیلی رخی چومجنونیم
اگر چه زرد رخانیم از غم دلدار
به صدرمیکده بنگر که چهر گلگونیم
ز شورعشق ندانیم پای را از سر
به حکمت ار چه معلم تر از فلاطونیم
مبین که خرقه ما رفته رهن باده ناب
ز سیم اشک وزر چهره گنج قارونیم
مبین که بی خبرانیم این چنین از خود
که آگه از همه اوضاع ربع مسکونیم
به مهر یار سرشتند عنصر ما را
بیا زحق مگذر بین که طرفه معجونیم
به عشق طلعت دلبر هر آن چه وصف کنیم
که ما چنین وچنانیم صد ره افزونیم
به نطق شکر وشهدیم چون بلنداقبال
به کام اگر چه بسی تلخ تر ز افیونیم
خبرشدند همین قدر را که دلخونیم
ز شور شکر شیرین لبی چوفرهادیم
ز عشق طلعت لیلی رخی چومجنونیم
اگر چه زرد رخانیم از غم دلدار
به صدرمیکده بنگر که چهر گلگونیم
ز شورعشق ندانیم پای را از سر
به حکمت ار چه معلم تر از فلاطونیم
مبین که خرقه ما رفته رهن باده ناب
ز سیم اشک وزر چهره گنج قارونیم
مبین که بی خبرانیم این چنین از خود
که آگه از همه اوضاع ربع مسکونیم
به مهر یار سرشتند عنصر ما را
بیا زحق مگذر بین که طرفه معجونیم
به عشق طلعت دلبر هر آن چه وصف کنیم
که ما چنین وچنانیم صد ره افزونیم
به نطق شکر وشهدیم چون بلنداقبال
به کام اگر چه بسی تلخ تر ز افیونیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.