۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۸

کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم
خبرشدند همین قدر را که دلخونیم

ز شور شکر شیرین لبی چوفرهادیم
ز عشق طلعت لیلی رخی چومجنونیم

اگر چه زرد رخانیم از غم دلدار
به صدرمیکده بنگر که چهر گلگونیم

ز شورعشق ندانیم پای را از سر
به حکمت ار چه معلم تر از فلاطونیم

مبین که خرقه ما رفته رهن باده ناب
ز سیم اشک وزر چهره گنج قارونیم

مبین که بی خبرانیم این چنین از خود
که آگه از همه اوضاع ربع مسکونیم

به مهر یار سرشتند عنصر ما را
بیا زحق مگذر بین که طرفه معجونیم

به عشق طلعت دلبر هر آن چه وصف کنیم
که ما چنین وچنانیم صد ره افزونیم

به نطق شکر وشهدیم چون بلنداقبال
به کام اگر چه بسی تلخ تر ز افیونیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.