هوش مصنوعی: این متن شعری است که گفتگوی عاشقانه‌ای بین دو نفر را به تصویر می‌کشد. در این گفتگو، یکی از طرفین از عشق و دل‌بستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و دیگری با پاسخ‌های گوناگون، گاه با نصیحت و گاه با بی‌اعتنایی، واکنش نشان می‌دهد. موضوعاتی مانند عشق، رنجش، پریشانی، و امید در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و اصطلاحات به‌کاررفته در شعر ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی داشته باشد.

شمارهٔ ۳۸۹

دیشب من و دل تا سحر کردیم از بس گفتگو
پژمرده گردید او ز من آزرده گشتم من از او

گفتم بیا شو منزوی تاکی پی خوبان روی
گفتا برو پندم مده عقل وخرد ازمن مجو

گفتم به زلف آن صنم کم همنشینی کن دلا
گفتا تورابا من چه کار از این نصیحت ها مگو

گفتم به پیش زلف او بشنو پریشان گو مشو
گفت از پریشانی من گردیده آگه مو به مو

گفتم که زلفش در نظر آمد چوچوگانی مرا
گفتا که پس باید شوم در پیش چوگانش چوگو

گفتم که چاک زخم تو به گشت آخر گفت یار
از تار زلف وسوزن مژگان نمود او را رفو

گفتم شودکان سرو قد اندر کنار آید مرا
گفتا کنارت گر شود از اشک چشمانت چو جو

گفتم شنیدم پیش یار از من شکایت کرده ای
گفت آنکه گفته است این سخن او را به من کن روبرو

گفتم بلند اقبال کی گردد کسی درعاشقی
گفت آن زمان کز چهر دل شوید غبار آرزو
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.