هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالات عاشقانه و دل‌باختگی شاعر است که از عشق و دوری یار رنج می‌برد. او خود را اسیر عشق، پریشان و پشیمان توصیف می‌کند و از آتش حسرت و نگاه فریبنده معشوق سخن می‌گوید. شاعر همچنین به قربانی شدن خود در راه عشق اشاره می‌کند و در نهایت، به جستجوی درمان برای درد عشق می‌پردازد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند قربانی شدن و حسرت نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۲۳

از چه همچون زلف یار ای دل پریشان گشته ای
همچو من گویا اسیر عشق جانان گشته ای

گوشه گیری داشتی از خلق می بینم کنون
سخت عاشق بر رخ آن سست پیمان گشته ای

بینمت افسرده وپژمرده وزار ونزار
گوئی از کردار وکار خود پشیمان گشته ای

پیش چشم مست دلبر گر نگردیدی کباب
زآتش حسرت چرا اینگونه بریان گشته ای

چشم او دارد ز مژگان لشکر افراسیاب
مرحبا بک هم توگرد زابلستان گشته ای

جان اگر بهر فدای او نمی خواهی چرا
پیش جانان گوسفند عید قربان گشته ای

چون بلنداقبالی ار آسوده دل از درد عشق
پس چرا از هر طرف جویای درمان گشته ای
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.