هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دل‌بستگی به معشوق و غم‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بت‌پرستی نمادین، غم‌های عشق، و افتادن در دریای عشق مانند ماهی صحبت می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند مستی، بی‌خبری از عهد الستی، و مقایسه‌های شاعرانه مانند زلف معشوق و شستن اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات نمادین مانند بت‌پرستی نیاز به درک ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۴۴۱

نه چون چشم تو دیدم چشم مستی
نه همچون پشت دستت پشت دستی

سوی بتخانه گر افتد گذارت
کندکی بت پرستی بت پرستی

کند درعشقت ار کس نیست خود را
نپندارد به عالم هست هستی

به بحر عشقت افتادم چوماهی
که تا زلفت مرا گیرد چو شستی

غمت کی شد قبول اندر الستم
خبر کی دارم از عهد الستی

به غیر از باده و ساغر ندیدم
که بدهد لشکر غم را شکستی

بلند اقبالم اما نیست چون من
به عالم پست پست پستی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.