هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌وفایی و فراموشی معشوق شکایت دارد، اما در عین حال، زیبایی و جذابیت او را ستایش می‌کند. شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد، اما حضور معشوق را مایه شادی و خرمی خود می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است نیاز به درک بالاتری از عواطف و روابط انسانی داشته باشند.

شمارهٔ ۴۴۷

گفتی دهمت بوسی ودیدی که ندادی
داغی به دل زارم از این درد نهادی

بگشودهر آن عقده که اندر دل ما بود
بستی چو به ما عهد وز رخ پرده گشادی

دل را به دل ار ره بود از چیست که گاهی
از ما نکنی یاد وشب وروز به یادی

من آدمی این سان به جهان هیچ ندیدم
در حسن ولطافت به یقین حور نژادی

با مادر آن شوخ بگوئید که خود گو
گر حور نیی بچه حور از چه بزادی

من قند به شیرینی آن لعل ندیدم
پستان مگر از شهد به لعلش بنهادی

من هر چه زیاد از توکنم وصف چو بینم
از وصف من وصد چومن از حسن زیادی

با درد وغم عشق رخت خرم وشادم
گر از غم و درددل من خرم و شادی

اقبال بلنداست کسی را که تو با او
بنشستی ومی خوردی وهی بوسه بدادی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.