۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۰

دیوانه ام ای شوخ پری وار توکردی
آشفته ام از طره طرار توکردی

من نقطه قطب وسط دایره بودم
سرگشته ام از عشق چو پرکار تو کردی

غارتگر دل ای مه طرار توگشتی
تاراج خرد ای بت عیار توکردی

و آن مصحف وتسبیح مرا ای بت ترسا
از زلف ورخ خودبت وزنار تو کردی

طالع چه خطا کرد وکواکب چه گنه داشت
تهمت به که بندیم همه کار توکردی

چون خواستی آزار دهدخار به گلچین
گل ساختی وهمدم اوخار تو کردی

نمرود که می بود که آتش کندودود
از بهر خلیل آتش وگلزار توکردی

از حق مگذر خود بده انصاف مگر نه
منصورکه شد بر زبر دار توکردی

اقبال من از عشق بلند است هم این را
از عشق رخ خویشتن ای یار توکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.