۱۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۹

گشودی زلف مشک افشان جهان رامشکبو کردی
نمودی چهر مهر آسا خجل مه را ازاوکردی

ندانم کاروان مشک تاتاری رسید از ره
ویا چنگی به چین گیسوان مشکبوکردی

ز کشمر سرو را آوردی او را اسم قد هشتی
زنخشب ماه را دزدیدی اونام رو کردی

دلم را چاکها با خنجر ابرو زدی اول
در آخر آمدی با سوزن مژگان رفو کردی

ز رو دیوانه ام کردی واز گیسو به زنجیرم
جزاک الله خیرا هر چه بدکردی نکو کردی

به یک پیمانه از فکر دوعالم رفتم ای ساقی
نمی دانم چه می بود اینکه در جام از سبو کردی

بلند اقبال کردی فارس را رشک ختا وچین
ز بس از چین مشکین زلف جانان گفتگوکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.