هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن می‌گوید. او از موهای مشکی، قد بلند و چهره‌ی ماه‌گونه‌ی معشوق تعریف می‌کند و از عشق و دل‌باختگی خود می‌گوید. شاعر همچنین از بی‌خوابی و ناله‌های خود در فراق معشوق سخن می‌گوید و نگران است که روزی اثری از او باقی نماند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از برخی استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۵۸

اگر از زلف تودر دست من افتد تاری
پا به هر جا نهم از مشک شودتاتاری

ماه بودی چورخت داشت اگر گیسوئی
سروگشتی چو قدت بودش اگر رفتاری

چشم مست تو ز بس هوش وخرد برده زدست
نیست درعهد تودیگر به جهان هشیاری

تومگر شانه زدی گیسوی مشکل افشان را
که دراین شهر نمانده است دگر عطاری

گفتی ازناله من خلق نخوابند به شب
من در آن وقت که نالم نبود بیداری

چون من از عشق تودلداده اگر بسیار است
چون تودرحسن نباشد به جهان دلداری

ترسم آنگه شوی آگه ز بلنداقبالت
که نباشد زمن سوخته دل آثاری
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.