هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد دل و رنج‌های عاشقانه می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و نادیده گرفته شدن احساساتش شکایت دارد و تفاوت میان دوست و دشمن را در نظر نگرفتن معشوق می‌داند. همچنین، او به مستی و عیاشی معشوق اشاره می‌کند و از این که دیگران را غافل و ناآگاه می‌پندارد، گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و عیاشی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۷۸

نه مایلی به چه رنجش که یار ما باشی
چرا به زخم دل ماهمی نمک پاشی

به دهر چون تونشددلبری بهعیاری
به شهر چونتوندیدم بتی به قلاشی

شبان هجر مرا کرده ای به غم همدم
توخود نشسته به می خوردنی وعیاشی

زچشم مست تو می خوردن توفاش بود
تو را گمان همه خلقند غافل وناشی

تفاوتی نگذاری میان دشمن ودوست
هزار فرق زفیروزه است تاکاشی

خیال رویتو خوش نقش بسته در دل ما
به منزل تو نکوکرده ایم نقاشی

بلندتر شود از هر شهی مرا اقبال
به کوی خویش گماری گرم به فراشی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.