۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۷

گمان مکن که اگر بد کند کسی به کسی
به روزگار نصیبش خوشی شود نفسی

ز این و آن چو بری مال باش واقف حال
که در ره تو به هر کوچه‌ای بود عسسی

ببین به آتش سوزان چه کرد آب روان
سزای آنکه بزد شعله‌ای به خار و خسی

کند مثال مگس عنکبوتی او را صید
چو عنکبوت کند صید اگر کسی مگسی

یقین بدان که دهندش برات آزادی
اگر کسی کند آزاد مرغی از قفسی

بدون لا و نعم مقضی المرامش کن
گر آورد به تو حاجت فقیر ملتمسی

به هیچ کار تو را نیست دسترس پس از این
برس به کار تو را تا که هست دسترسی

خوشا به حالت آن کس که چون بلنداقبال
کشد جفا و ندارد به جور کس هوسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.