۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۰

چون شانه را به طره طرار می کشی
خط خطا به صفحه تاتار می کشی

بر دوش من گذار چه حمال گشته ای
کز مشک تر ز زلف همی بار می کشی

هر گه به راه بادگشائی گره ز زلف
گویا که روح از تن عطار می کشی

من چون کنم که زاهد شب زنده دار را
از یک نگه به خانه خمار می کشی

مختاری ار کشی به توام نیست سرکشی
خط نشان دگر چه به دیوار می کشی

ای دل اگر نه اشتر مستی به راه عشق
تا چندخار می خوری وبار می کشی

از سخت جانیت عجب آید مرا دلا
ز این جورها کز آن بت عیار می کشی

اقبال ما بلندتر آمد ز زلف دوست
ما را ز بس به جانب دلدارمی کشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.