هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنجش و ناراحتی خود از رفتار تلخ و عهدشکنی معشوق می‌گوید. او از سیاه‌بختی و سیاه‌روزی خود شکایت دارد و از معشوق می‌خواهد که اگر دردی دارد، درمان آن را از او بخواهد. شاعر با وجود تندخویی معشوق، هنوز به عهد و مهر او امیدوار است و او را از هر حوری زیباتر می‌داند. در نهایت، شاعر از دل خود می‌پرسد که چرا با وجود بلنداقبالی او، این‌گونه با او رفتار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۱۵

از چیست ترشروئی بهر چه تلخ گوئی
اندر شکستن عهدتا کی بهانه جوئی

کردی سیاه روزم از بس سیاه چشمی
کردی سیاه بختم از بس سیاه موئی

گر درد داری از من درمان چرا نخواهی
ورغم توراست در دل بامن چرا نگوئی

هر چندتندخوئی درعهدو مهر کندی
مریخی از طبیعت با اینکه ماهروئی

حورت اگر بگویم هستی نکوتراز وی
غلمانت ار بخوانم صد باره به از اوئی

عمری بودکه با من باشد بدی شعارت
بدهم نکوست ازتو از بس همی نکوئی

مشکل که کردی ای دل چون من بلنداقبال
زیرا که گاه بیگاه در قید آرزوئی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.