۹۱ بار خوانده شده

بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل

اگر دلبری هست سرومن است
که با من شب وروز در گلشن است

ندارد به جز من نظر سوی کس
نمی گردد از من جدا یک نفس

شب وروز بنشسته در پیش من
بود سال ومه مرهم ریش من

به یک جا گرفته است جا از وقار
نگردد خزان چون رودنوبهار

نه بیرون رودگه ز گلزارها
نه گاهی رود سوی بازارها

چه فصل خزان وچه فصل بهار
گرفته است درصحن گلشن قرار

نرفته است گاهی ز گلشن برون
دلم رانکرده است یک لحظه خون

وفاداری ار هست سرو است وبس
به وصلش نداردکسی دسترس

چو گل دلبری بی وفا نیست او
اگر منکری دارداوکیست گو

مه وسال سرسبز وخرم بود
که از اودلم خالی ازغم بود

جهان تا بود خرم وشاد باد
ز قید غم دهر آزاد باد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - غیبت کردن فاخته از گل پیش بلبل
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - گله کردن بلبل به گل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.