۹۶ بار خوانده شده

بخش ۲۱ - شفیع کردن بلبل تاک را نزد گل

به آه و فغان گفت بلبل به تاک
مشوازمن وکارم اندوهناک

به دردمن از لطف شو چاره جو
خود از غم هلاکم ملامت مگو

بر احوال من زار باید گریست
که دردمرا چاره جز مرگ نیست

مگو از چه گفتی چنین و چنان
کنون بین که می باشم آتش به جان

به تن گشته نشتر پرو بال من
دل سنگ سوزد براحوال من

چومی نی کس امروز برگشته بخت
به من کار گردیده بسیار سخت

بزرگی تو امروز در بوستان
بپرداز برحالت دوستان

بکن درد من را دوا از کرم
بکن حاجتم را روا از کرم

من ازجهل اگر کرده ام ابلهی
به اصلاح کارم مکن کوتهی

توباید شفیع گناهم شوی
به عفو گنه عذرخواهم شوی

گنه باشد از بنده عفو از اله
الهی بیامرز ازما گناه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰ - نصیحت کردن تاک به بلبل
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - دلداری دادن تاک بلبل را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.