۹۴ بار خوانده شده

بخش ۲۷ - استدعای تاک از گل برای بخشیدن جرم بلبل

به گل گفت تاک ای گل نازنین
که وام از تو بگرفته بو مشک چین

توگفتی که بیرون روم ازچمن
چمن راچه باک ار ندارد چو من

ز روی تو نور گلستان بود
چمن بی تو بدتر ز زندان بود

روی گر به در از گلستان ما
برون رفت خواهد زتن جان ما

مرا آتش ای گل به خرمن مزن
چو آتش زدی باز دامن مزن

ز بلبل مباش اینهمه تنگدل
که او خود پشیمان شده است وخجل

اگر جرم او را ببخشی به من
ببخشد تو را خالق ذوالمنن

گر ازالتفات توممنون شوم
بگویم که چون گردم وچون شوم

سرتاک از افلاک خواهد گذشت
پر از تاک گردد همه کوه ودشت

کن آمرزش از حق طلب کاین نکوست
که بخشنده جرم ها ای دل اوست

به هر دم کنی گر هزاران گناه
ببخشد کشی از ندامت چو آه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۶ - جواب گل به تاک
گوهر بعدی:بخش ۲۸ - جواب گل به تاک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.