۹۴ بار خوانده شده

بخش ۲۸ - جواب گل به تاک

بگفتا گل ای تاک روی چمن
سیه گشته در پیش چشمان من

دلم بسکه سیر از گلستان شده است
گلستان به پیشم چو زندان شده است

برآنم که بیرون روم از چمن
خوش است ار نباشم در این انجمن

ز سیاره بدهد منجم خبر
نه از ثابت آن اختران دیگر

شنیدم که فرموده پندی حکیم
که شادان بود روح او در نعیم

به هر جا که گشتی بر خلق خوار
به عزم سفر خیز وبربندبار

درخت ار نمی داشت یک جا مقر
کی ازاره وتیشه بودش خطر

وگر آب می بود جاری به جو
نمی شد بدوگنده از رنگ و بو

چرا رنگ وبو راکنم گند و زشت
شوم از چه دوزخ که هستم بهشت

بهل تا ز گلزار بیرون روم
ازین بیشتر از چه دل خون شوم

بلی در دیاری که کس گشت خوار
همان به که بیرون رود زآن دیار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - استدعای تاک از گل برای بخشیدن جرم بلبل
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - پند دادن تاک گل را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.