۹۳ بار خوانده شده

بخش ۲۱ - فی التنبیه

ببین صنع صانع دراعضای خود
به حیرت شواز فرق تا پای خود

به یکپاره پیه بنهاده نور
که چشم تو بیند ز نزدیک ودور

به رفتن تو را پای رفتار داد
به گفتن تو رانطق وگفتا رداد

مرا حیرت آید که یک چشمه آب
گهی سرکه بیرون دهد گه گلاب

به سر پنجه های توناخن نهاد
که آسان توانی گره را گشاد

چه رگها به جسم تو انداخته
به کشت وجود توجو ساخته

تو را یک زبان داده است ودو گوش
که دوبشنو وگو یک از روی هوش

به عالم چه چیز است کاندر تونیست
تو خودمی ندانی سرشتت زچیست

زحکمت به اعضا نهاد استخوان
که تا سخت گرددبدنها از آن

تو را داددندان که تا نان خوری
همت داده نان تا به دندان خوری

خدائی که دندان دهد نان دهد
چرا آرد پس کس به انبان نهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰ - حکایت
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - نکته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.