هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نداری و تنگدستی خود می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود مهارت در سخنوری، از نظر مالی در مضیقه است. او از درد و غصه‌های درونی خود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که تنها راه نجاتش، عشق و دوست است. همچنین، او از طلبکارانی که به او فشار می‌آورند، شکایت دارد و از جاه و مال دنیوی بیزار است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به درد و رنج مالی و عاطفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۳ - قطعه

گرچه به ملک سخنوری شهم اما
غیر طلبکارها سپاه ندارم

کفش ندارم کلاه چون شودم نو
کفش چو نو گرددم کلاه ندارم

مال بود مار وجاه چاه از آنرو
مال نخواهم هوای جاه ندارم

سینه ام از بس ز درد وغصه بود تنگ
آه که در سینه جای آه ندارم

هرکه توبینی بو رهیش به جائی
من به جز از کوی دوست راه ندارم
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲ - قطعه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴ - قطعه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.