۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

ندهد دست اگر دولت دیدار مرا
آخر الامر کشد دوری دلدار مرا

پیش نگرفتم اگر راه بیابان جنون
زلف زنجیر وشت بود نگهدار مرا

نزدم بیهده اندر ره عشق تو قدم
سیرها گشته در این راه پدیدار مرا

شد چو منصور دگر راز من از پرده برون
دار کوتا که رها سازد از این دار مرا؟

(صابرا) چون دهن یار شد این قافیه تنگ
نه عجب پاره شد ار پرده ی پندار مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.