۱۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

جلوه گر خواهی چو در آئینه روی خویش را
در ضمیر ما ببین روی نکوی خویش را

ظاهر و باطن نکوئی را دریغ از ما مدار
گل دریغ از کس ندارد در نک و بوی خویش را

عقده از زلف تو بگشود و بکار من ببست
تا بدست شانه دادی تار موی خویش را

منکه دل بود از برایم چاره جو در هر غمی
گم براه عشق کردم چاره جوی خویش را

آرزوی مهر، (صابر) از کسی در دل مدار
ورنه خواهی برد در گور آرزوی خویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.