هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه به موضوعاتی مانند عشق، هجران، صبر و ناامیدی میپردازد. شاعر از درد فراق و نبود معشوق سخن میگوید و بیان میکند که دل بدون یار نمیتواند به دنیا بسته شود. همچنین، به ناپایداری زندگی و غیرممکن بودن بازگشت عمر از دست رفته اشاره میکند. در نهایت، شاعر از بیفایده بودن لاف زدن درباره تجرد و ناتوانی در رسیدن به کمال بدون عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۳
درد سر هجر از سر ما، کم شدنی نیست
آنگونه که وصل تو، فراهم شدنی نیست
دل بی تو بدنیا نتوان بست و، نبندیم
بنیاد سر آب که محکم شدنی نیست
جاداشت گر از دیده دلم دوش کمک خواست
بی آب، گلستان خوش و خرم شدنی نیست
چون عمر رود باز نگردد دگر ای دل
آنسان که صفر ماه محرم شدنی نیست
با یار محبت شدن و پیروی غیر
این روغن و آبی است که در هم شدنی نیست
با منکر عشق از صفت حسن چه گوئی؟
حیوان زبان بسته که آدم شدنی نیست
رویت نتوان کرد مجسم ببر چشم
جان در بر انظار مجسم شدنی نیست
بیهوده چرا هر که زند لاف تجرد؟
هر بی پدری عیسی مریم شدنی نیست
تا فکر پریشان بود از بهر تو (صابر)
ملک سخن امروز منظم شدنی نیست
آنگونه که وصل تو، فراهم شدنی نیست
دل بی تو بدنیا نتوان بست و، نبندیم
بنیاد سر آب که محکم شدنی نیست
جاداشت گر از دیده دلم دوش کمک خواست
بی آب، گلستان خوش و خرم شدنی نیست
چون عمر رود باز نگردد دگر ای دل
آنسان که صفر ماه محرم شدنی نیست
با یار محبت شدن و پیروی غیر
این روغن و آبی است که در هم شدنی نیست
با منکر عشق از صفت حسن چه گوئی؟
حیوان زبان بسته که آدم شدنی نیست
رویت نتوان کرد مجسم ببر چشم
جان در بر انظار مجسم شدنی نیست
بیهوده چرا هر که زند لاف تجرد؟
هر بی پدری عیسی مریم شدنی نیست
تا فکر پریشان بود از بهر تو (صابر)
ملک سخن امروز منظم شدنی نیست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.