هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دل‌تنگی و غم خود می‌گوید و از عشق ناکام و مشکلات زندگی شکایت دارد. او احساس می‌کند که تنهاست و کسی درد او را درک نمی‌کند. با این حال، امیدوار است که سخنانش نزد اهل فن مقبول افتد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجود اندوه و ناامیدی در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۲

بی سبب نیست که تنگ است دل غافل من
دستبردی زده آن غنچه دهان بر دل من

زلفش از کارم اگر عقده گشائی نکند
من بر آنم که کسی حل نکند مشکل من

حاصلی گر بنظر میرسد از عمر منت
باری ای آتش غم آن تو و این حاصل من

هست تا شعله ی آهم، برو ای پرتو ماه
نیست محتاج چراغ دگر محفل من

من یکی زنده دل و خلق جهان مرده پرست
نیست جای عجب ار نیست کسی مایل من

خجلت مال نبودن کشدم در بر دزد
که تهی دست چرا می رود از منزل من؟

(صابر) امید که در انجمن افتد مقبول
نزد ارباب سخن گفتهٔ ناقابل من
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.