هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق می‌گوید و از درد دوری و اشتیاق دیدار او سخن می‌راند. او با تصاویری مانند بلبل و گلستان، خیال معشوق را توصیف می‌کند و از اشک‌های خونین و دل آتشین خود می‌نالد. شاعر به رغم نصایح واعظ، اسیر جنون عشق است و در نهایت، مستی و شیفتگی را به باده و ساقی نسبت می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'چشمه‌های خون' و 'دل پر از آتش' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵

صبا از من بگو با آن مه نا مهربان امشب
دمی آرام جان باشد که رفت آرام جان امشب

خیال روی جانان پیش چشم و دل پر از آتش
چو بلبل زان همی نالم به یاد گلستان امشب

به امیدی که باز آن سرو قد را در کنار آرم
هزاران چشمه خون بارید ز چشم خون فشان امشب

جنون عشق را گوش نصیحت نیست، ای واعظ!
مخوان افسانه بر من، آسمان و ریسمان امشب

دماغ جان معطر بینم از باد وزان هر دم
مگر بر زلف جانان می وزد باد وزان امشب

«وفایی» از لب می گون و رمز غمزه مدهوش است
مگر از بادهٔ ساقی چنان شد سرگران امشب
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.