۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

ای شکر اگر وانرسی خال مگس
زین جور که می کنی نداری غم کس

از مهر تو من هم ز تف کوره ی دل
برقی بفروزم نه تو مانی نه مگس

ای خواجه دگر شکر فشانی نکنی
طوطی نرهد ز دام این فکر و هوس

از مهر تو من هم به غراب آمیزم
در هم شکنم هم سر و هم پای قفس

محمل کش اگر چنین برانی شب و روز
بی چاره ی پیاده نشود قافله رس

از قهر تو من هم زدل آهی بکشم
کز نای شتر برآید آواز جرس

ای دوست اگر راه «وفایی» ندهی
تا بوسه زند بر قدمت یک دو نفس

از قهر تو من هم به خرابات روم
می گیرم دف و به نای و نی پیچم و بس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.