۱۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷

نگارینم! دل و جانم! حبیبم!
همه درد درونم را طبیبم

شنیدستم غریبان می نوازی
منت هم عاشقستم، هم غریبم

گناه نرگس و زلف دراز است
که من هم ناتوان و هم ناشکیبم

خدایا پرده بردار از رخ وصل
که دایم زین میان من خود حجیبم

مسلمانی ندانم دست من گیر
کرم کن از میان بگشا صلیبم

به دریای کرم زن دفترم را
مکن شرمنده از روز حسیبم

«وفایی» داد از آن دست نگارین
شهید پنجهٔ کف الخضیبم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.