هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، تغافل، رنج‌های عاشقی و انتظار سخن می‌گوید. او از دلیری و اعتماد به نگاه‌های محبت‌آمیز، رنج تغافل و انتظار برای ثمره‌ای که هنوز نرسیده، صحبت می‌کند. همچنین، شاعر از بازی‌های عشق و رقابت در آن یاد می‌کند و به مفاهیمی مانند فرهاد و شبدیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و اشارات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل ۴۱

عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است
ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است

دلیریی که دلم کرد و می‌زند در صلح
به اعتماد نگه‌های رغبت آمیز است

مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است

شدیم مات به شطرنج غایبانهٔ تو
به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است

کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر
دلم که بستهٔ آن طرهٔ دلاویز است

جگر زد آبله وز دیده می‌چکد نمکاب
که بخت شور به ریش جگر نمکریز است

رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق
حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است

به ذوق جستن فرهاد می‌رود گلگون
تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است

شدست دیدهٔ وحشی شکوفه دار و هنوز
در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۰
گوهر بعدی:غزل ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.