هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و مدحی، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و ستایش از عدل و بخشندگی پادشاه است. شاعر از عشق به معشوق و ویژگیهای برجسته پادشاه مانند عدالت، شجاعت و کرم سخن میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و مدحی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عدالت و شجاعت نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.
شمارهٔ ۲۵ - در مدح شمس الملک
تا مرا بر رخ خوبت نظر است
دلم آسوده ز هر خیر و شر است
مکن از عشق مرا منع که عشق
سیره و عادت نوع بشر است
نه همین بوس و کنار از تو خوهم
که جز اینم بتو کار دگر است
کاسه و کیسه ام از دور فلک
این تهی از می و آن یک ز زر است
شمع بزم دگرانی و مرا
ز آتش دل بسر اندر شرر است
گر تو بیدادگری جانا من
داد خواهم ملک دادگر است
ملک عادل آن شمس ملوک
که ز انجم سپهش بیشتر است
عدد ذره خورشید فلک
کمتر از لشگر آن باهنر است
هر که بر درگه او برد پناه
ایمن از فتنه دور قمر است
هست آن نخل ببسان جهان
که سخا و کرمش برگ و بر است
آن نهالیست عدویش بزمین
که تهی از بر و برگ و ثمر است
در شجاعت بعلی می ماند
عدل او گوئی عدل عمر است
خطر و جاه مراو را باشد
دشمن جاه وی اندر خطر است
اثر خشم وی و لطف ویست
هر چه در گیتی نفع و ضرر است
دوستش را بجنان باشد جای
بسقر دشمن او را مقر است
آن جهان نیست جحیم او را جای
کاین جهان نیز برایش سقر است
گرد آفان جهان خسرو ما
سال و مه همچو قمر در سفر است
عدل او گرد جهان میگردد
اگر او خود بسفر یا حضر است
مدحش ار چند مطول گویم
باز چون مینگرم مختصر است
مهر آن شاه گزین گر که ترا
آرزوی شرف و جاه و فر است
بنده اش باش که در بندگیش
شاهی گیتی کمتر اثر است
خطر و جاه اگر می خواهمی
خدمتش مایه جاه و خطر است
تا جهانست جهاندار بود
زانکه او خسرو عالی گهر است
خسروی در خور بدگوهر نیست
اوست خسرو که به گوهر سمر است
دلم آسوده ز هر خیر و شر است
مکن از عشق مرا منع که عشق
سیره و عادت نوع بشر است
نه همین بوس و کنار از تو خوهم
که جز اینم بتو کار دگر است
کاسه و کیسه ام از دور فلک
این تهی از می و آن یک ز زر است
شمع بزم دگرانی و مرا
ز آتش دل بسر اندر شرر است
گر تو بیدادگری جانا من
داد خواهم ملک دادگر است
ملک عادل آن شمس ملوک
که ز انجم سپهش بیشتر است
عدد ذره خورشید فلک
کمتر از لشگر آن باهنر است
هر که بر درگه او برد پناه
ایمن از فتنه دور قمر است
هست آن نخل ببسان جهان
که سخا و کرمش برگ و بر است
آن نهالیست عدویش بزمین
که تهی از بر و برگ و ثمر است
در شجاعت بعلی می ماند
عدل او گوئی عدل عمر است
خطر و جاه مراو را باشد
دشمن جاه وی اندر خطر است
اثر خشم وی و لطف ویست
هر چه در گیتی نفع و ضرر است
دوستش را بجنان باشد جای
بسقر دشمن او را مقر است
آن جهان نیست جحیم او را جای
کاین جهان نیز برایش سقر است
گرد آفان جهان خسرو ما
سال و مه همچو قمر در سفر است
عدل او گرد جهان میگردد
اگر او خود بسفر یا حضر است
مدحش ار چند مطول گویم
باز چون مینگرم مختصر است
مهر آن شاه گزین گر که ترا
آرزوی شرف و جاه و فر است
بنده اش باش که در بندگیش
شاهی گیتی کمتر اثر است
خطر و جاه اگر می خواهمی
خدمتش مایه جاه و خطر است
تا جهانست جهاندار بود
زانکه او خسرو عالی گهر است
خسروی در خور بدگوهر نیست
اوست خسرو که به گوهر سمر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴ - در مدح شمس الملک
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶ - در مدح وزیر صدرالدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.