هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در مدح و ستایش یک وزیر یا امیر عادل و کریم سروده شده است. شاعر از عدالت، فضیلت، رحمت و تدبیر این شخصیت تمجید کرده و تأثیر مثبت او بر ملک و ملکداران را توصیف میکند. همچنین، به نقش نورانی و کیمیایی او در بهبود اوضاع جامعه اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و اخلاقی است که درک آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم انتزاعی مانند عدالت، فضیلت و حکمرانی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۳ - در مدح نظام الدین
در ضمیرم بدی هوای امیر
وانکه باشم ثنا سرای وزیر
نشد اندیشه ضمیرم کم
خواجه را یافتم وزیر و امیر
بوزارت نشسته خوشدل و شاد
وز امارت نگشته عزل پذیر
شاه میران نظام دولت و دین
عالم عادل کریم کبیر
آنکه خورشید عدل و فضل ویست
نور گسترده بر کبیر و صغیر
در نیاید بچشم همت او
ملک و ملک جهان قلیل و کثیر
رأی و تدبیر ملک آرایش
نبود جز موافق تقدیر
آیت فضل و رحمتت از حق
که بجز حق نداندش تفسیر
دیده ملک و ملک دارانرا
دارد از تیره دل دوات قریر
صورت عقل را بدارالملک
بصریر قلم کند تصویر
از وزیران مشرق و مغرب
بصریر قلم گرفت سریر
خط او پیش دیده اکمه
گر بداری شود بدیهه بصیر
بجز انصاف و عدل شفقت و رحم
فکرتی در نیایدش بضمیر
عدل او ناخن ستم از گوش
برکشد همچو موی راز خمیر
در جهان با کف عطاده او
همچو سیمرغ و کیمیاست فقیر
در سرای وزارتش کم و بیش
کیمیا در نگنجد و تزویر
همچو مظلوم باشد از ظالم
ظلم از دست عدل او بنفیر
هرکه بیند خیال او در خواب
باشدش فر و فرخی تعبیر
وان کز او هیچ برنگیرد چشم
چه بود هم برین نسق میگیر
نظرش نور دیده افزاید
زانکه صدریست بی عدیل و نظیر
ای نظیر تو جز تو نی بجهان
بجوانی بخت و دولت پیر
سوزنی پیر گشت و در پیری
گشت در خدمت تو با تقصیر
گر تغیرپذیر شد سخنش
نپذیرد عقیدتش تغییر
تا سپهر سریع دورانراست
سیر شمس مضی ء و بدر منیر
تا دم صور از آفت ایام
ملکت حافظ و معین و نصیر
شمس و بدر بقات را بادا
جاودان بر سپهر جاه مسیر
وانکه باشم ثنا سرای وزیر
نشد اندیشه ضمیرم کم
خواجه را یافتم وزیر و امیر
بوزارت نشسته خوشدل و شاد
وز امارت نگشته عزل پذیر
شاه میران نظام دولت و دین
عالم عادل کریم کبیر
آنکه خورشید عدل و فضل ویست
نور گسترده بر کبیر و صغیر
در نیاید بچشم همت او
ملک و ملک جهان قلیل و کثیر
رأی و تدبیر ملک آرایش
نبود جز موافق تقدیر
آیت فضل و رحمتت از حق
که بجز حق نداندش تفسیر
دیده ملک و ملک دارانرا
دارد از تیره دل دوات قریر
صورت عقل را بدارالملک
بصریر قلم کند تصویر
از وزیران مشرق و مغرب
بصریر قلم گرفت سریر
خط او پیش دیده اکمه
گر بداری شود بدیهه بصیر
بجز انصاف و عدل شفقت و رحم
فکرتی در نیایدش بضمیر
عدل او ناخن ستم از گوش
برکشد همچو موی راز خمیر
در جهان با کف عطاده او
همچو سیمرغ و کیمیاست فقیر
در سرای وزارتش کم و بیش
کیمیا در نگنجد و تزویر
همچو مظلوم باشد از ظالم
ظلم از دست عدل او بنفیر
هرکه بیند خیال او در خواب
باشدش فر و فرخی تعبیر
وان کز او هیچ برنگیرد چشم
چه بود هم برین نسق میگیر
نظرش نور دیده افزاید
زانکه صدریست بی عدیل و نظیر
ای نظیر تو جز تو نی بجهان
بجوانی بخت و دولت پیر
سوزنی پیر گشت و در پیری
گشت در خدمت تو با تقصیر
گر تغیرپذیر شد سخنش
نپذیرد عقیدتش تغییر
تا سپهر سریع دورانراست
سیر شمس مضی ء و بدر منیر
تا دم صور از آفت ایام
ملکت حافظ و معین و نصیر
شمس و بدر بقات را بادا
جاودان بر سپهر جاه مسیر
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲ - در مدح سعدالدین عمر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴ - فی مدح اشرف الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.