۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶ - زلفک تو

چرا کند بسر زلفک تو گل سپری
چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری

ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا
شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری

گل رخ تو ندانم چرا همی سازد
بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری

که تا به بینم زلف تو و بگریم زه
بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری

چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو
گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری

مرا چه زهره و یارای این سخن باشد
گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری

چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت
غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری

ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم
بجان بنده یا بجان بنده دری

هزار بار بگویم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری

چو بیدلان بسر کار خویش باز روم
چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری

فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را
بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری

بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان
پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵ - ای پسر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷ - دو نرگس او
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.