۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰ - رمضان آمد

رمضان آمد و هر روزه گشائی بر بام
بیکی دست نواله و دگر دست فقاع

آتشی را که کند روزه همه روزه بلند
شامگاهان بیکی لحظه کند پست فقاع

خوشتر است از لب آن روزه گر روزه گشای
لب آن کوزه باد لب آن مست فقاع

ماهی از دریا آید بسوی شست بطوع
گر طللی کرده بوی بر سر آن شست فقاع

روزه دارانرا آن منج که در کوزه چکید
زار زوی خود دریده و دل جست فقاع

ای ولینعمت من خوان ترا احمد سرج
بگلاب و شکر و مشک تبت بست فقاع

روز تا شامگه از بهر سر خوان ترا
بر سر خوان تو هر شامی بشکست فقاع

لشکر آرزوی سینه مهمان ترا
در یخ کوفته متواری بنشست فقاع

سال سرتاسر مست می احسان تو ام
ساز وار آید با مردم سر مست فقاع

من خود از خوان عنایت نخوهم برد ولیک
سی شبانگاه مرا راتبه کن شست فقاع

بفقاع تو من از گرمی روزه بر هم
نرهم گر زدم من نفسی رست فقاع

گر بفرمائی بر کوزه دهم بوسه شکر
چون لب من بلب کوزه بپیوست فقاع

دیده حاسد و بدخواه تو بادا جسته
هم بر آنگونه که از کوزه برون جست فقاع
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - شهاب الدین مؤید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - خطیب بباع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.