هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفی‌مسلک است که به موضوعاتی مانند عشق الهی، فقر عرفانی، تواضع و وابستگی به پیر طریقت می‌پردازد. شاعر از معراج روحانی، نیاز به لطف الهی و بی‌اعتباری دنیا (تخت و تاج) سخن می‌گوید و قناعت را ستایش می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی اصطلاحات صوفیانه مانند 'قمار عشق' نیاز به پیش‌زمینه فکری دارد.

شمارهٔ ۲

تا شفیع خویش کردم صاحب معراج را
سر به استغنا برآوردم دل محتاج را

من مرید همّت پیری که از افتادگی
پایه‌ها افزود بر بالای هم معراج را

خاک فقرم مسند است و داغ عشقم افسر است
پشت پایی گر زنم سهل است تخت و تاج را

تا قمارِ عشقِ ترک ماسوا ورزیده‌ام
کافرم گر در حساب آورده‌ام لیلاج را

گرچه دورم در نظرگاهِ‌ سر تیر توام
شست پرزور تو میدان‌دار کرد آماج را

بی‌نیازی‌های گوش لطف، شیون دشمن است
خوش به ناز از ناله ی ما می‌ستاند باج را

شب ندیدستی که هر جا کش‌ تویی جز روز نیست
تا بدانی حال شب‌های سیاه داج را

تا کف خاک قناعت خورده‌ام فیّاض‌وار
سیر حاجت کرده‌ام چون خویش صد محتاج را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.